پرنسس حدیث

.: حدیث جون....ناناز مامان و باباش تا این لحظه ، 3 سال و 2ماه  روز سن دارد : ...

امروز اولین روز هفته و اخرین روز سال 1394 هستش سال نو پیشاپیش به همه دوستان مجازی مبارک به همه شماهایی که وبلاگ پرنسس حدیث رو میخونید و پسند میکنید  انشاا... که سالی پر از خیر و برکت داشته باشید .....مامان حدیث......     اسمش را می گذاریم دوست مجازی ! اما آن سو یک آدم حقیقی نشسته خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد وقت می گذارد برایم ،   وقت می گذارم برایش وقتی در صحبتهایم به عنوان دوست یاد می شود مطمئن می شوم ...

حدیث جون در زمستان ...

مامان عزیزم 25 اسفند سالروز تولدت مبارک فرا رسیدن سالروز تولدت را در گوش قاصدک های عشق و زندگی زمزمه خواهم کرد تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند آغاز بودنت مبارک مامانی مهربون تولدت مبارک ...

حدیث در کنار پرچم حضرت فاطمه*س*   سال 91 سال 92 سال 93 سال94 ...

طبق هر سال خونه مامانی روضه حضرت زهراست و بعد مراسم کنار پرچشم ازت یه عکس میگیرم     ما گوشه نشينان غم فاطمه ايم محتاج عطا و كرم فاطمه ايم     ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم . . . یا زهرا(س)   ...

دلت آبی تر از دریا رفیقم به کامت شادی دنیا رفیقم الهی دائما چون گل بخندی شب و روزت خوش و زیبا رفیقم حدیث جون و یه دوست خوب  زمستان94-کلاس نقاشی ...

کیمیا جون مربی نقاشی پیشنهاد یه جشن بهارونه رو داد   تا شماها با هفت سین و بهار اشنا بشید اینم سفره هفت سینتون که هفت سین خونه خودمون بود جمع کردیم بردیم ودر تمام جشن تو ساکت و مودب کنار سفره نشسته بودی   کیمیا جون ممنونم از ایده خوبت ... ...

خب حدیث جون پروژه کلاس نقاشی هم برا خودش کلی ماجرا داره بعد از کشیدن نقاشی دیگه نمیشینی و همش در تکاپوی کشف اتاق و وسایل هستی   ...

عاشقتم نفسم ...